ارشیاارشیا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

گل پسر

هفته 29 بارداری

سلام به ستاره ی خوشبختی من آرین جونم ...   ن ازنینم ! شما الن 2 روزه که وارد هفته ی 29 شدی  و من از صمیم قلبم خوشحالم که شما هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی ....مبارکت باشه گلی.. قشنگم شما الان اینجوری هستی ... در این هفته جنین بیست و نه هفته است. جنین بلعیدن را تمرین می کند و حدود نیم لیتر در روز ادرار می کند. به نظر قدری غیر بهداشتی می رسد که جنین در آب بچه ادرار می کند، اما مشکلی نیست زیرا آب بچه هر سه ساعت عوض می شود. وقتی که جنین آب بچه را می بلعد، روده از اولین مدفوع جنین (مکونیوم) پر می شود. معمولأ اولین مدفوع جنین چند ساعت بعد از تولد نوزاد می آید. اگر نور بسیار قوی از دیواره ی رحم به جنین برسد جنین به آن وا...
30 شهريور 1392

اسم جدید گل پسر

سلام عزیز دلم ...امروز 29 شهریوره گلم ....نفسم ....عمرم..... و من بی تابانه لحظه ی دیدارتو انتظار میکشم . میدونم الان خیلی جات تنگ شده و اینو با تمام وجودم احساس میکنم ...چون حرکاتت آرومتر شده ولی فشار بیشتری به شکمم وارد میشه ... من الان حدود یک هفته است اومدم خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ (ایذه)...و بابایی بعد از اینکه ما رو آورده بود ( من و عمه لیلای عزیز)برگشته بود اهواز چون باید می رفت سر کار و امروز صبح زود ساعت 6 اومد پیش ما نفسم.من بیدار بودم که بابا اومد و با هم رفتیم نون تازه و حلیم گرفتیم و بساط صبحانه رو ردیف کردیم .....نمیدونی چقدر خوشحال بودیم از اینکه بعد از چند روز همدیگه رو دیده بودیم.    ..ساعت...
30 شهريور 1392

چه اسمی خوشگل تره ....به ما بگید

سلام دوستای خوبم خداییش بد جوری خوردیم به در بسته ...آخه چه اسمی بذاریم خوبه منتظر پیشنهادای قشنگتون هستم... آخه ارشیا و عرشیا از لحاظ فنگ شویی به گل پسر نمیخوره ... پس شما یه اسم بگید که به آرش یا ساره بخوره و ترجیحاً فارسی باشه... هر چی تو ذهنته بگو... ببین چطور منتظره ...                                                 ...
25 شهريور 1392

دومین خاطره مامان

  بازم سلام ... امروز دوشنبه 24 تیره . گل قشنگم ! امروز پول دادم به دایی سید حسین رفت واسه شما 3 بسته پوشک کوچولو خرید که گذاشتم  خونه مامان جون اینا( دست دایی درد نکته ) بابا آرش مهربون هم نشسته بود پای لب تابه دایی . وقتی نشونش دادم ، خیلی خوشحال شد .از من گرفتشون و قربون صدقه ی شما رفت .نمیتونی تصورش کنی که بابا چقدر بیتابه دیدنته عزیزم ... بابا آرش خیلی دوستت داره ... راسنی ....این اولین پوشکی بود که واست گرفتیم ...                                &nb...
23 شهريور 1392

هفته 28 نی نی کوچولو

 سلام عشق مامانی !خوبی عزیزم ؟ نازنین مامان ! شما از دیروز وارد هفته 28 شدی ... کم کم داری مرد میشی نفسم ...خیلی واسم قشنگه که شما چشماتو الان باز کردی و دور و ورتو نگاه میکنی..میمیرم واسه اون لحظه ی قشنگی که چشمای نازتو به چشمای مامانی میدوزی عزیزم ...نمیدونی چقدر بی تابه اون لحظه ام .این روزا منو بابایی بیشتر در مورد شما و برنامه هایی که واسه شما داریم حرف میزنیم و این خیلی لذت بخشه گلم ... راستی تو الان اینجوری هستی ...ببین .. . در این هفته جنین بیست و هشت هفته ای است. چین و چروکهای سطح مغز رشد پیدا می کنند. تحقیقات نشان داده است که هوشمندی از همین دوره از جنینی شکل می گیرد. وقتی که سطح مغز بزرگتر می شود، سلولها...
23 شهريور 1392

اومدن مامان جون و مرتب کردن کمد گل پسر

سلام بهترینه مامان....سلام مسافر کوچولوی مامان....خیلی دوستت دارم زندگی من... این روزا گل قشنگ مامان اینقدر توی دلم شیطونی میکنی که دوست دارم از خوشحالی فریاد بزنم ...کلاً در طول روز و شب همش در حال تکون خوردنی عزیزم.... دیروز از صبح که بیدار شدم کلی آهنگ شاد گذاشتیم من و عمه لیلا....بابایی هم که روز کار بود عصری اومد خونه ...جدیداً وقتی میاد با شما هم سلام و علیک گرمی می کنه... امروز بابایی زودتر از من بیدار شد و صبحانه رو آماده کرد بعدشم رفت بیرون دنبال کاراش ...از صبح خیلی دلم گرفته بود کارام رو انجام دادم ..بابایی هم اومد خونه ، ساعت طرفای 12 بود که مامان جون زنگ زد و گفت عصری میاد پیشمون...خیلی وقته که همدیگه رو ند...
18 شهريور 1392

عکس لباسای مسافر کوچولوی مامان و بابا

سلام قند عسل مامانی ... امروز اومدم عکس چند تا از لباسای خوشمزتو بذارم توی وبلاگت قشنگم چندتا از چیزایی که تا الان که توی هفته 27 هستی رو میزارم گلم ....ببین تو چقدر کوچمولوی که باید اینا رو بپوشی نفسم ..وااااااااای ...قربون دست و پای کوچولوت برم ....                        اینو بابایی واست خریده ..ببین چقدر خوش سلیقه ست                                     واای اینو ببین .....اینم بابایی گرفته ؟  آره عزی...
18 شهريور 1392

<no title>

سلام قشنگم سلام بازم دوست دارم اینجا باهات حرف بزنم  امروز  شور و اشتیاق خاصی دارم   هر صبح که از خواب بلند میشم وقتی یادم میاد تو فرشته قشنگم که یه نی نی  تو دلت داری کلی خوشحال میشم و خدا رو هزار بار شکر میکنم از وقتی تو دلم خونه کردی آفتاب یه رنگه دیگه است . زندگی قشنگ تر شده . و من چه عاشقونه دارم لحظه انتظار سبز و میگذرونم تا بهتون برسم به نی نی  که با اومدنش به خونمون بهار و جاودانه میبخشه و ما دیگه غصه ای نداریم بازم یاد گذشته افتادم راستی گلم بدون تو چطوری و به چه امیدی نفس میکشیدم ؟ یاد اینکه اگه تو الان نبودی  عصبیم میکنه ولی خدا خواست و اومدی پیشمون کوچلوی ما بابایی هم که همیشه هلاکته کوچولوی من و هم...
16 شهريور 1392

به عشق گل پسر

امروز 92/5/27 و من اولین نوشته هام رو تقدیم به گل پسرم ، ارشیای دوست داشتنیه مامان و بابا میکنم .. قشنگم ! شما الان توی هفته 24 هستی و تکون خوردنات هر روز بیشتر و بیشتر میشه (به فول بابا آرش قشمره )... پسره خوشگلم ! من قبلاً چند تا خاطره توی دفترچه ای که بابایی بهم داده نوشتم اول اونا رو میذارم تا بخونی ....صورت ماهتو میبوسم ... مادر جون ...پسر گلم ! امروز 22 تیره و من امروز تکون خوردنتو بیشتر از همیشه احساس میکنم و وجودم پر از شادی و عشق میشه و در آرامش مطلق ، تن کوچولوت رو ، توی بدنم حس میکنم و توی این لحظه ها به بابا آرش ( که پیشمون نیست) فکر میکنم و اون رو هم توی این شادی شریک میکنم .... دوست...
16 شهريور 1392

سومین و آخرین خاطره مامان ساره

سلام ... امروز 25 تیره و ساعت خونه 10:47 رو نشون میده . من دراز کشیدم ...بابا آرش تازه رفت اهواز .خیلی دوست داشت تکون بخوری ولی قشنگم شما کم تکون خوردی ... حالا داری تکون میخوری .دستمو گذاشتم روی شکمم و تکون خوردنتو لمس میکنم.... عاشقتیم .... بابایی روزه بود به خاطره همین هم زود رفت که روزش باطل نشه ...منم دوست داشتم باهاش برم خونه خودمون ، ولی به خاطره نی نی کوچولو نمیرم و دوریه بابایی رو با تموم سختی هاش تحمل میکنم و کاش میدونستی چقدر دوریش واسم سخته گلم .. ...                                                   ...
16 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد